سه شنبه 27  اسفند

 

بهاران خجسته باد

 

هميشه فكر مي كردم و البته هنوز هم فكر مي كنم روز نو روز ما ايراني ها بهترين انتخاب براي جشن تحويل ساله .

روز اول فروردين روز تعادل بهاره  روزي كه روزش 12 ساعته و شب هم   12 ساعت و همه چيز در حالت تعادل . هميشه روزهاي آخر سال رنگ و بوي خودشو داره . گيرم كه بعضي سال ها كم رنگ تر و بعضي سال ها پر رنگ تر.

روز هاي آخر سال  هميشه  من به فكر راه هاي نرفته مي افتم و كارهاي انجام نداده  . و فكر مي كنم به 365 روز آينده كه  دور روزگار چه خواهد كرد .

 

آينده اين مبهم ترين راز زندگي هميشه در برابر ماست و گاهي روزها بيشتر به ياد اون مي افتيم .

آينده رو هميشه مثل مثل كوهي بلند سركش و زيبا مي بينم كه ابرها دور تا دورش را پر كردن .

آينده گاهي پر اميده و گاهي به نظر غمگين مي آد ولي هر چه هست هميشه مي آد و هيچ چيز نمي تونه  از رسيدنش جلو گيري كنه .

 تازه وقتي باز به قله اون كوه بلند مي رسي باز كوه هاي زيباتري جلو روي تو هستند.

.....

......

فكر كنم سال پيش هم همين شعر را نوشتم . هميشه عيد دوست دارم اين شهر را زمزمه كنم :

 

به گل بانگ عيد

گل شادي بر دميد

خوشا چهره پاك و شاد اميد

 

به هنگام عيد سلامي به ياران خوش است

شكست غم روزگاران خوش است

.........

......

.....

باقي بقايتان

 

چهار شنبه 21  اسفند

 

دوست عزيزي لطف كرد و برام نوشته  به نظر او معني درست vertical limit  انتهاي صعود است و اين كلمه چنين معنايي دارد .

براي بسياري از كوهنوردان اين اططلاح بسيار آشنا است .  اصطلاحي كه در باره دشوار ترين و سخت ترين كار بكار مي رود. و قله K2 هم  براي بسياري از كوهنوردان چنين معنايي دارد.

k2 ا لحاظ ارتفاع  دومين قله مرتفع دنيا محسوب مي شود. و 237  متر از اورست كوتاه تر است ولي از ديد خيل

ها دشواري صعود آن از اورست به مراتب بيشتر است .

نام محلي k2   چوگوري است . به معني شاه كوه ها - يا كوه بزرگ .

از ديد ساكنين محلي قره قوروم اين كوه بر تمام ديگر كوه ها سلطنت مي كند. و لفظ بزرگ فقط شايسته آن است. شكل ظاهري اين كوه هم بسيار هيبت آور است . هرمي سنگي به ارتفاع  3000 متر كه با يخ آجين شده است .

 

و هيچگاه براي صعود كنندگانش  كوه آساني به شمار نمي آيد.  اولين تلاش  موفق براي صعود اين قله داستان غريبي دارد .

تيمي متشكل از بهترين كوهنوردان ايتاليايي عازم منطقه مي شود كه در بين آنها والتر بوناتي  افسانه اي ترين كوهنورد آن زمان آلپ حضور داشت . همگان بي هيچ شكي  او را يكي از  صعود كنندگان قله مي دانستند.

تيم مسير خود را به سوي قله  باز مي كند و همه چيز براي صعود نهايي آماده مي شود. بوناتي به همراه شرپاي پاكستاني خود براي تسهيل كار صعود كپسول هاي اكسيژن را تا ارتفاع 8200 متري بالا مي برد. در راه بازگشت به سمت چادر هوا طوفاني و مه آلود مي شود.

آن دو در  تاريكي به اميد دوستانشان كه در آخرين كمپ بودند و قرار بود فردا با هم به قله بروند پايين مي آيند و با فرياد از آنها جهت صحيح را مي پرسند .

ولي جز سكوت هيچ پاسخي نمي شوند.

تاريكي هوا باعث مي شود آن دو براي زنده ماندن در گوشه اي بدون هيچ وسيله اي بيتوته كنند.

در نيمه هاي شب هوا  صاف مي شود. بطوريكه آنها به وضوح صداي نفراتي كه در چادر بودند را مي شوند.

نفرات چادر در ساعات آغازين صبح به سمت قله حركت مي كنند. تا افتخار اولين صعود قله K2 را به نام خود ثبت كنند!!!  البته با مدد گرفتن از كپسول هايي كه روز قبل توسط اون دو نفر  در مسير قرار داده شده بود . اگه اون دو نفر مي خواستند روز قبل به جاي خسته كردن خودشون و حمل اكسيژن اضافي مي تونستند به سمت قله بروند و با استفاده از هواي خوب به قله برسند ولي اينكار را نكردند.

چون قرار بود چهار نفري با هم صعود كنند.

....

بوناتي و همراهش يخ زده و خسته خود را به كمپ هاي پايين تر مي رسانند.

بوناتي سال ها اين واقعه را هيچ جا بازگو نكرد. شايد نمي خواست از ارزش صعود ايتاليا ئيها به اين قله بكاهد و صعود را تحت الشعاع مسائل ديگر قرار دهد.

اجازه داد آن دو قهرمان شوند و دسته هاي گل بر گردنشان بيندازند و خود تنها سكوت مي كرد. در برابر همه پرس هايي كه از او مي شد فقط سكوت مي كرد.

و سال ها بعد    35 سال بعد  در كتابي حقيقت را نوشت .

 

همين

 

 

دو شنبه 19  اسفند

 

ديدن فيلم vertical limit  به فارسي برايم جالب بود . قبلا اين فيلم را شايد چند دفعه ديده بودم .

نسخه كوتاه شده فارسي هر چند با كاستي هاي زيادي همراه بود ولي باز لطف خودش را داشت .

كوتاه شدن چند تكه از فيلم كه براي معرفي روحيات نفراتي كه براي امداد رساني داوطلب مي شوند بسيار مهم بود  به نظر من ضربه سنگيني بر كليت فبلم وارد كرده .

به خصوص قسمت هاي مربوط به آن دو برادر اسپانيايي و  همچنين  صحبت هاي يكي از آنها با كريم كوهنورد پاكستاني .

حد عمود با وجود تمام اغراق ها كه براي جلب تماشاگر عادي در آن بكار رفته از ظرافت هاي دنياي واقعي كوهنوردي بي بهره نيست .

انتخاب پوشاك ابزار و لوازم  كه با مشاوره فني يكي از بهترين هيمالا نوردان امريكا صورت گرفته است هر  ببينده آشنا به كوهستان را بسرعت با خود همراه مي كند.

بيشك كوهنورداني كه در برنامه هاي بلند شركت كرده اند وقتي نماي داخل چادر  " مونتگمري " را مي بينند بسرعت به ياد فضاي داخل چادر خود با همان لوازم آشنا مي افتند.

نقطه قوت ديگر فيلم  حقيقي بودن شخصيت هاي آن است :

در دنياي واقعي كوهنوردي هم هستند كساني كه از صعود تنها به شهرت آن مي انديشند و مي خواهند صعود هر چه زودتر تمام شود تا آنها با داستانهايي پر از هيجان به جمع دوستان خود برگردند و  آنها را متعجب سازند.

و هستند كساني كه در زماني كه هيچكس حاضر نيست پا پيش گذارد پيش قدم مي شوند  تا در مشكلي  چاره گشا باشند و بعد آرام و بيصدا كنار مي روند .

و هستند كساني كه  .....   

بگذريم .

كاش كساني كه حد عمود را به صورت ناقص ديدند مي توانستند نسخه كامل فيلم را ببيند . مطمئن هستم  در آن صورت از ديدن آن لذت بيشتري مي بردند.

 

 

 

شنبه 17  اسفند

 

من در يكي از قديمي ترين تشكل هاي كوهنوردي ايران كوهنوردي را بصورت جدي شروع كردم منظورم از آوردن قيد قديمي ترين  نشونگر تمايز و دادن برتري اونجا  نيست بلكه نشاندهنده  تفكر قديمي  حاكم بر اونجا است .

هر چند امروز هيچ تعلق خاطري به اونجا دارم ولي 17 سال در اونجا خيلي چيز ها را برام روشن كرد از اين به بعد هر از  چند گاهي مي خوام خاطره اي از اونجا بنويسم :

 

ده دوازده سال پيش بود. و اولين باري بود كه مي خواستم برم ديواره علم كوه . براي برنامه بيشتر از 20 نفر اسم نويسي كرده بودن ولي هر چه به روز اجراي برنامه نزديكتر مي شديم ليست نفرات آب مي رفت . تا رسيد به شبي كه فرداش مي خواستيم راه بيفتيم و فقط  چهار نفر مونده بوديم !!

انبار لوازم  گروه در اون سال ها بين همه گروه هاي كوهنرودي ضرب المثل بود كه چقدر طناب و ابزار داره ولي وقتي براي گرفتن وسايل رفتيم گفتند طناب كه نمي ديم !!! كلاه هاي ايمني هم خونه آقاي  .... است حالا چرا اونجا بماند.

رفتيم اونجا و گفتيم كلاه مي خواهيم . جوابي كه شنيدم خيلي برام  جالب بود:

اگه اين كلاه هاي تازه را به شما بدهم كه استفاده كنيد اگر فردا روزي قرار شد ما يك نمايشگاه بزنيم  بعد كلاه نو نداشته باشيم كه اونجا بزاريم توي ويترين مردم ببينن در باره ما چي فكر مي كنن . نمي گن اينا با اين سابقشون حتي يك كلاه نو ندارند!!!

 

و حتي يك آن فكر نكرد اگر ما بدون كلاه برويم و سنگ بسرمان بخوره چه خواهد شد.

 

همين

 

 

دو شنبه  12  اسفند

 

از دور كه نگاهش مي كني باورت نمي شه همين چند ساعت قبل اون جا بودي و ازش بالا رفتي .

و هر چه بيشتر نگاه مي كني باز كمتر باورت مي شه .

حتي اگه هم طنابت همون كه زبونش با تو خيلي فرق داره  بزنه پشتت و بهت بخنده و بگه  :

چه صعود خوبي.

راستي چه فرقي مي كهنه كه زبونش با تو يكي نيست . هر دو تاي شما از يك تباريد. تبار شوريدگان.

و به يك چيز عشق مي ورزيد. گيرم كه تو راه خيلي دوري را اومدي .

و چه واژگان مشتركي داريد . يادت مي آد كه مي گفت : ايستادن روي قله هيچگاه معني پيروزي نيست . مي شه برگشت و پيروز بود و مي شه رفت و شكست خورد .

 

و صعود چه زيبا بود . مثل يك رويا مثل يك خواب .  و باورت نمي شه كه اينجايي و اين  همه راه اومدي  تا اين كوه يخ زده .   كوه يخ زده اي كه اصلا سرد نيست . حتي وقتي كه بادش مي خواد تو رو بكوبه زمين .حتي وقتي كه چشم چشم را نمي بينه . باز گرمه

حتي وقتي بالا سرت تا آسمون سنگه و يخ  كافيه سرت را بلند كني و چشمات بيفته به اون صورت هايي  كه لبخند و مهرباني پرشون كرده .

و دلت قرص بشه و فكرت آزاد . و لذت ببري از اون مسير بلند . و اون كوه يخ زده و زيبا.

 

همين

 

 نام اين کوته نوشت ها از داستان جاوداني شاهزاده کوچولو به عاريت گرفته شده است .

اخترک B612  براي همه ما جزيره آرامشي است که زماني خودخواسته از آن کوچيده ايم تا به دنبال پاسخ زندگيمان بگرديم در صورتيکه پاسخ همواره در بــراير ديده گان ما قرار دارد چه در آن اخترک باشيم چه نباشيم .

اما براي ديدن آن بايد با چشم دل ديد .

کاري که از عهده آدم بزرگ ها بر نمي آيد.

در اينجا کوته نوشته هاي ادواري و پراکنده من جمع آوري خواهد شد

کوته نوشته هايي ييشتر با مضمون کــــوه و انـــسان و گاهـــي در باره روزمره گي هايم و آنچه مي بينم و آنچه که گاه نمي خواهم ببنم.

اين روز نوشت ها قبلا در سايت blogger  و در قالب وب لاگ هاي فارسي نوشته مي شد.

اما به دلايلي بهتر ديدم  در محيطي فارغ از آن همه هياهو بسيار بر سر هيچ در خلوتي خود خواسته به نوشتن ادامه بدهم .

نوشتن نوعي تمرين و ورزش ذهني برايم محسوب مي شود.

نوعي آرامش در هياهوي زندگي روزمره . نوعي تمرکز که سخت به آن دل بسته ام .

علی پارسایی


 


تماس